خیلی‌ها می‌گن که دیگه اوضاع از اون آستانه‌اش گذشته و انقلاب (یا چیزی مشابه) به وقوع خواهد پیوست. من هم موافقم. به خصوص در صورتی که رییس‌ها با همین فرمون برن جلو. دیر یا زود داره، اما سوخت و سوز نداره. احساس می‌کنم شرایط شبیه به مقالات «ایران، جامعه‌ی کوتاه‌مدت» کاتوزیانه. سیستمی هم که نگاه می‌کنم می‌بینم که نه تنها ساختارهای ضعیف پیشرفت نکردن، که برخی ساختارهای کارا، الان دچار بی‌اعتمادی اجتماعی هم شدن (چیزی که فاضلی زیاد ازش حرف می‌زنه).

فردای انقلاب، بر عکس چیزی که همه میگن، آزادی نیست. آشوبه. آشوب مطلق. تا وقتی که یه قلدری زورش برسه و همه‌ رو رام (بخونید سرکوب) کنه. دیدن سرکوب، احتیاط بیشتر جامعه‌ رو میاره و اون رو عقب می‌شونه از خواست حقوقش. عقب‌نشینی جامعه، قلدر رو قلدرتر و فاسدتر می‌کنه و بعد از چند دور، دیکتاتور جدیدی در غالب شخص یا نهاد ظاهر میشه.

با فرض بر این که ما انقلاب جدیدی خواهیم دید و کم‌وبیش همون سرنوشت بر ما خواهد رفت، سوالی که از خودم می‌پرسم اینه:

ما همه‌ی کشتارها و فسادهای انقلاب قبل رو دیدیم و حتی یادمونه. چه میشه کرد تا دیگه این‌ها خرابی‌ها برای نسل بعد تکرار نشه؟

ملت راه‌های مختلفی رو پیشنهاد کردن. از کمپین برای اخراج عوامل وابسته به رییس‌ها از دیار کفر بگیر تا اعدامشون در فردای انقلاب. خیلی نادرتر هم راه‌حل‌های میانه هست که چطور فردای انقلاب با هم کنار بیایم. اما هیچ کدوم از این راه‌ها، بدون اثرات جانبی، جواب سوال من رو نمیدن. واقعیت اینه که، در مواقعی که ما با استراتژی‌های مختلف جواب‌های مختلفی می‌گیریم، بهترین کار اینه که آنسامبلی از پاسخ‌ها بسازیم، پیاده‌سازی‌شون کنیم، و ببینیم که کدوم بهتر جواب می‌دن.

شاید مجبور شدم و یک Awesome list ساختم از تمامی پاسخ‌ها. اما فعلا باید بخونم و دسته‌بندی کنم و توضیح بدم هر کدوم رو…