بحث می‌کردیم که یکی از دوستان یه دسته‌بندی جالبی ارائه داد از چهار جنس آدم که با کنش‌های مختلف در برابر سرکوب‌های این روزها.

  1. یه سری‌ها نون‌خور نظامند، نه تنها نفعشون در موندن نظامه، که به نظرشون نظام اصلا نیازی هم به اصلاح نداره. همه‌ چیز آرومه و همه خیلی خوشحال!
  2. دسته‌ی دومی می‌گن براندازی کار خر است. نظام باید/بهتره بمونه، اما ۱۰۰٪ باید اصلاح بشه.
  3. دسته‌ی سوم می‌گن نظام کارش گذشته از موندن. باید بره. اما خودشون رو هیچ‌جوره مجاز به اعمال خشونت نمی‌دونن، حتی اگه سرکوب‌گرا خشونت کردن. با این جنس ادعا که جای ظالم و مظلوم عوض می‌شه و نظامی که کل رسانه دستشه، این رو می‌تونه بکنه پیرهن عثمان −− (راستی دقیقا داستان پیرهن عثمان هم همین بود. یه سری که رسانه داشتن، به روایتی رو بلندتر از همه برای ملت تعریف کردن و مردم و هم قبولش کردن.)
  4. نه تنها می‌گن بساط نظام رو باید برچید، که حتی باید با خشونت رفت و با اون هسته‌ی سرسخت مقابله کرد. چون اگه سرکوب‌گره رو بذاری سرکوب کنه، فکر می‌کنه که واقعا قدرت/حقی داره. از اون طرف مردم هم به این نتیجه می‌رسن که اصلا مخالفت با سرکوب‌گر امکان ناپذیره و اونا خیلی قوی‌ان.

دسته‌بندی جالبیه. اما واقعیت اینه که:

  • اولا این باید یه طیف باشه و خیلی‌ها بینابینی هستن،
  • و دوما این که آدما با توجه به قیودی که رو زندگی‌شون هست، اصلا مجبور می‌شن که یه جا روی این طیف بایستن و لزوما با اون جایی که وایسادن حال نمی‌کنن.

این چیز خیلی مهمیه که توی یه نوشته‌ی دیگه بهش برمی‌گردم.