تشویق
امروز خیلی اتفاقی برای یک چیزی که خیلی زحمتی هم براش نکشیده بودم تشویق شدم. در راه خانه به این فکر میکردم که همون یک تشویق چقدر روزم رو ساخت و بهم انگیزه داد. اما یهو به خودم اومدم و فهمیدم که از دلایل این که کلا خیلی خوشحال نیستم و خیلی خستهام، یکیش احتمالا اینه که کلا تمامی مسیرهای گرفتن تشویق رو بر خودم بستهام. قبلتر در مدرسته و دانشگاه یه مکانیزمی مثل امتحان و نمره و رتبه بود (که با وجود پوچ بودنش) به آدمایی که نمرهشون خوب میشد یک جایزهای میداد (هر چند که خییییلیها رو قطعا عذاب میداد). اما الان، توی مسیر زندگی، جایزههای زیادی وجود نداره. آدما باید خودشون به خودشون جایزه بدن که انگیزهشون رو از دست ندن. باید به این فکر کنم که چه جایزهای واقعا بهم انگیزه میده و کی باید اونو به خودم بدم.